رمان تیلههای شیشهای ماجرای دختر جوانی که متفاوت با همسالان خود فکر میکند!
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۹۵۵۱۶
«تیلههای شیشهای» برشهایی از ۳ مقطع زندگی یک دختر دهه هفتادی به نام سارا است، دختری که میخواهد زندگی خود و اطرافیانش را تغییر بدهد. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مقام معظم رهبری از سال 1388 بیان دیدگاههای جمعیتی را آغاز کرده و درباره لزوم تغییر سیاستهای جمعیتی صحبت کردهاند. ایشان با مشاهده برخی کمکاریها و بیتوجهی به مسئله مهم جمعیت کشور لزوم بازنگری در سیاستهای تحدید نسل را گوشزد کردهاند که در همین راستا انتشارات سروش رمانی با عنوان "تیلههای شیشهای" نوشته فاطمه شایان پویا را به زودی روانه بازار نشر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«تیلههای شیشهای» برشهایی از 3 مقطع زندگی یک دختر دهه هفتادی به نام سارا است، دختری که میخواهد زندگی خود و اطرافیانش را تغییر بدهد. سارا برخلاف عموم همسالانش، در خانوادهای پرجمعیت زندگی میکند؛ خانوادهای که با وجود همه مشکلات، خاطرات شیرینی را کنار همدیگر تجربه میکنند. سارا قهرمان کاراته است؛ او سعی میکند برای موفقیت هرچه بیشتر به کمک تمام استعدادهایش در زندگی مبارزه کند اما او جایی در حوالی 18 سالگی درگیر اتفاقاتی میشود ...
در قسمتی از کتاب آمده است: "خانه بزرگ و قدیمی عزیز دو تا پلاک با درِ بزرگ فلزیِ ورودی برجهای یاقوت فاصله داشت. سارا با همان لبخند همیشگیاش با بچهها خداحافظی کرد و زنگ طوسیرنگ را فشار داد. صدای نازک و کشدار سمانه از پشت آیفون پرسید: «کیه؟» دلش غنج رفت: «منم آبجی کوچیکه.» وارد که شد، دوباره یاد حرفهای مبینا افتاد. دستش را روی دیوار آجری کنارش کشید و آرامآرام به سمت حوض وسط حیاط رفت. برگهای رنگارنگ پاییزی، سطح حوض را پر کرده بود. دستش را پایین برد و آنها را کمی عقب زد، از کنار برگها، تصویر صورتش را توی آب دید.خم شد و زل زد توی چشمهایش...
صدای مادر را شنید که سلام میکرد. لبخند زد. حس میکرد شیرینی توی دهان مادر است؛ آنقدر که صدایش گرم و شیرین بود. سرش را از پنجره آشپزخانه بیرون آورده بود... یکدفعه صدرا هم بیرون پرید و دوید دنبالش و داد زد: «سلاااام آبجی.» سمانه هم خندهکنان توی حیاط دوید. صدرا بدوبدو توپ پلاستیکی راهراه سفید و بادمجانی را از کنار درخت انجیرِ گوشه حیاط برداشت و مکث عمیقی کرد. بعد فریاد زد: «اگه راست میگی، ضربه چرخشی سوباسا رو بگیر.... هاواللا» و شوت محکمی زد. یک لحظه سکوت شد. چیزی توی هوا پرید. سارا و سمانه توپ را دیدند که آرام از کنارشان عبور کرد. متعجب دوباره سرشان را بالا گرفتند؛ دمپایی صدرا بود که مثل نقطه ریزی در آسمان لحظهلحظه درشتتر شد و ناگهان توی حوض افتاد و قطرات آب بیرون ریخت. چیزی نگذشت که صدای بلند خندهشان تمام حیاط را پر کرد."
این رمان با موضوع «مسئله جمعیت» نوشته فاطمه شایان پویا است و در208 صفحه طی روزهای آینده وارد بازار نشر میشود.
تکیه تسنیم| نوسروده محمود حبیبی کسبی درباره ورود امام حسین(ع) به کربلا/ هزار شکر شدم پیر با حسین حسین + فیلمتکیه تسنیم | شعرخوانی وحید قاسمی در شهادت حضرت مسلم(س)انتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: کتاب کتاب تیله های شیشه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۹۵۵۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
به گزارش تابناک به نقل از عصر ایران، خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»